یادداشتهای قاصدک
اجتماعی
درباره وبلاگ


در کتابی خواندم که میزان فرزانگی و فهم و درک انسانها بر دو عامل استوار است ؛ گفتن سخنی دلنشین و پسندیده و داشتن دلی سخن پذیر. دوست عزیز به وبلاگ یادداشتهای قاصدک خوش آمدید . مطالب وبلاگ من در خصوص سایبر و امنیت رایانه , مسائل اجتماعی و مذهبی خواهد بود . سعی خواهم کرد که با بیان مطالب متنوع , وبلاگ جذابی را خدمتتان ارائه کنم . ترجمه هایی که در این وبلاگ مطالعه میکنید بیانگر دیدگاههای نویسنده وبلاگ نیست . از این که لحظات گرانبهایتان را صرف بازدید از وبلاگ من می کنید متشکرم . هرگونه استفاده از مطالب وبلاگ با ذکر منبع بلامانع است . بنا به دلایلی تصمیم گرفتم که آدرس وبلاگمو از sorushafshar.blogfa.com به آدرس جدید mydandelions.loxblog.com تغییر بدم . و از این به بعد مطالبم رو در این آدرس منتشر خواهم کرد .
آخرین مطالب
نويسندگان

 مستند "شكارچي در دام" روايتي است كه در آن سربازان گمنانم امام زمان(عج) بار ديگر قدرت خود را به رخ دشمنان قسم خورده كشيده و جاسوس اعزامي سيا را به دام انداختند.

 
‌جاسوسی یکی از مصادیق بارز اقدام علیه امنیت ملی یک کشور بوده و به صورت سازمان یافته و فراملی سعی در سرقت اطلاعات حیاتی یک کشور دارد.
 
هر چند جاسوسی قدمتی دیرینه در تاریخ کهن ایران اسلامی دارد ولی به عمر همین اقدام زشت، بودند و هستند کسانی که از کیان و شریعت کشورشان دفاع کرده و این مهم بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به اوج خود رسیده است به طوری که در مستند "شکارچی در دام "به گوشه‌ای از اقدامات پیروزمندانه سربازان گمنام امام زمان‌(عج) اشاره شده است. 
 
در این مستند ماجرای دستگیری جاسوسی تشریح شده  که شرح مکتوب آن گویای این مطلب است.
 
"متی والوک" مجری طرح جدیدی سازمان جاسوسی آمریکاست که با هوشمندی سربازان گمنام امام زمان(عج) به سرنوشت دیگر جاسوسان این حلقه گرفتار می‌شود. 
 
 
 لازم به ذکر است؛ قبل از وی نیز بسیاری قصد داشتند که از طرق مشابه در کشورمان دست به اقدامات جاسوسانه بزنند. که "استفان ریموند" متولد 1967 با تابعیت آمریکایی و "مارک آنتونی وندیار" متولد 1958 با تابعیت آفریقای جنوبی از جمله آنها هستند. 
 
این دو جاسوس وابسته به سازمان اطلاعاتی آمریکا CIA هستند که در لباس پژوهشگران حوزه محصولات بیوتکنولوژی وارد کشورمان می‌شوند و آنها می‌دانند که ایران بیش از یک دهه است که دستاوردهای مهمی را در این حوزه بدست‌ آورده است. 
 
این دو نفر از طریق حضور و حتی برگزاری همایش‌های علمی در کشورمان با هزینه خود اقدام به شناسایی نخبگان علمی کشورمان در حوزه بیوتکنولوژی کرده و اسامی آنها را در اختیار سرویس جاسوسی آمریکا قرار می‌دادند.
 
مهره سوم CIA "فیصل" نام داشته و مردی مراکشی تبار است که در حوزه IT تحصیل کرده و با ورود به ایران قصد دارد تا نخبگان علمی حوزه طراحی و ساخت نرم‌افزار و سخت‌افزارهای رایانه‌ای را شناسایی کرده و درصد پیشرفت آنها را به دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا ارائه دهد، قرار بود وی در تهران شرکتی پوششی راه‌اندازی کند که در واقع پایگاه غیررسمی اطلاعاتی برای جاسوسی‌هایش باشد. 
 
"هریو ماچروزا"، مهره‌ی دیگری است که دارای تابعیت یکی از کشورهای شرقی آسیا بوده و سعی داشت در پوشش فعالیت‌های علمی در ایران اطلاعات محرمانه و ذی‌قیمتی را از برنامه‌های هسته‌ای کشورمان جمع‌آوری کند و آنها را در اختیار سرویس‌های جاسوسی غرب قرار دهد.
 
مهره بعدی حلقه سازمان جاسوسی آمریکا یعنی سیا "داگلاس فرناندز" متولد 1962 و با تابعیت مالزیایی است. 
 
این فرد که یک مسیحی مالیزیایی‌تبار است برای کسب اعتماد هموطنان در کشور، خود را به نام "علی عبدرانی" معرفی می‌کند. 
 
حوزه فعالیت‌های وی علاوه بر رصد دستاوردهای هسته‌ای کشورمان شامل جمع‌‌آوری اطلاعات پیرامون پروژه‌های نظامی ایران نیز می‌شد. 
 
او می‌دانست که قطار پیشرفت کشور در حوزه‌های علمی در حال شتاب گرفتن است و همین موضوع موجبات اعزام وي توسط سازمان جاسوسی آمریکا به ایران را فراهم کرده است. 
 
شگرد وی برای برقراری ارتباط با هدف‌هایش که اسامی آنها را در اینترنت پیدا کرده، ترتیب دادن یک قرار کاری در داخل ایران است تا با پوشش همکاری‌های تجاری، دانشمندان کشورمان را مورد شناسایی و تخلیه اطلاعاتی قرار داده و حتی اسامی بعضی از آنها را به منظور حذف فیزیکی و ترور در اختیار ترویست‌های غربی قرار دهد، اما با هوشیاری سربازان گمنام امام زمان(عج) همانند چند فرد قبلی که مدتی تحت نظر و رهگیری دستگاه اطلاعاتی کشورمان بودند شناسایی و دستگیر می‌شوند تا ماموریتی که مي‌رفت موجبات آسیب در ساختارهای حفاظت شده کشورمان ایجاد کند، اجرایی نشده پایان یابد. 
 
اما بازگردیم به جاسوس اصلی این مستند که "متی والوک" نام داشته به عنوان فرستاده ویژه سیا در ایران فعالیت می‌کرد. ‌
 
همه چیز با یک ایمیل کاری آغاز شد، ایمیلی که از شما دعوت می‌کند با ورود به یک پروژه مهم تحقیقاتی صاحب به اصطلاح شغلی پردرآمد شوید. 
 
متی والوک در این خصوص می‌گوید "از سال 2008 بود که با راه انداختن یک سایت کاریابی به نام (این جی آر) تونستم با شرکت‌های مهم اروپایی قراردادهایی را ببندم و نیروهای متخصص را هم متقابلا برای آنها معرفی کنم،در دسامبر 2009 شخصی که خودش رو "استیون لوگانو" معرفی کرد از طریق ایمیل رسمی کمپانی (پریزما) با من ارتباط برقرار کرد و گفت که قصد همکاری دارد،در دیدارهای اول من با او، متوجه شدم که اسم واقعی او "استیو لوگانو" نیست و اون یک افسر ارشد اطلاعاتی CIA است که قصد اجرای یک پروژه بسیار گسترده اطلاعاتی رو در ایران دارد".
 
هدف او آشکار است، "متی والوک" مجری طرح جدید سازمان جاسوسی آمریکا CIA سیا برای نفوذ در لایه‌های نخبه کشورمان است تا از این طریق اطلاعات ذی‌قیمتی را از پیشرفت‌های علمی ایران به دست آورد، اما همانند سایر مهره‌های گرفتار شده این حلقه که ذکر آنها رفت در چنگال عقاب‌گونه سربازان گمنام امام زمان(عج) گرفتار آمد.
 
"متی والوک" جاسوس سازمان اطلاعاتی آمریکا در مدتی قریب به یکسال اطلاعات ارزشمندی را پیرامون ایران و وضعیت علمی آن جمع آوری کرده و عازم پاریس می‌شود تا با افسر ارشد CIA دیدار کند. 
 
 
پاریس، ژانویه 2010
 
لابی یکی از هتل‌های پاریس محل اولین جلسه توجیهی جاسوسی اعزامی با افسر ارشد آمریکایی است. 
 
"متی والوک" در این خصوص می‌گوید: "بعد از ملاقات پاریس هر وقت به لوگانو زنگ می‌زدم می‌گفت قطع کن و فقط با ایمیل با من تماس بگیر، در آخرین ایمیل‌های که به من داد گفت وقت آن است که با کسانی که آنها را در ایران شناسایی کردي ارتباط نزدیکتر بگیری و حتی اگه لازم باشه به ایران هم بری، من هم با یکی از آنها که تونسته بودم بیشتر جذبش کنم هماهنگی‌های لازم را انجام دادم".
 
در ادامه شخصی ایرانی که فریب جاسوس‌بازی "متی والوک" را خورده است توضیح می‌دهد: " توی شرکت‌های نرم‌افزاری کاری می‌کردم به عنوان تحلیل‌گر، به عنوان راه‌اندازی سیستم‌های نرم‌افزاری، یه ایمیلی برای من اومد، ایمیلی که برای من اومد نوشته بود یک فرصت استخدامی و کاملا انگلیسی بود و توضیح داده بود که اسمش "متی والوک" و یه شرکتی هست توی اسلواکی، توی قلب اروپا، شرکت کاریابی بین‌الملی هستیم".
 
الف.ش که از ماهیت جاسوس مآبانه "متی" بی خبر است و از سوی دیگر با وعده‌های وسوسه‌کننده او مواجه شده سعی می‌کند همکاری‌اش با او را بیشتر کرده و در زمینه شناسایی نخبه‌های علمی و صنعتی کشورمان با او حداکثر تعامل را داشته باشد. 
 
این شخص در ادامه می‌افزاید:"کاری که توضیح داده بود این بود که در مرحله اول، در وهله اول اینها یه نفر رو می‌خوان به عنوان محقق در زمینه IT، ولی نوشته بود برای اینکه ما نفر در واقع مورد نظرمون رو انتخاب کنیم، ما چند مرحله مصاحبه داریم، یکسری مصاحبه روی اینترنت داریم که از طریق نرم‌افزار "اسکایپ" انجام می‌شد، یکسری مصاحبه بین بین 10 الی 15 نفر، بعد از این‌ها ما 5 نفر رو انتخاب می‌کنیم، 5 الی 6 نفر رو انتخاب می‌کنیم، می‌آئیم تهران باهاشون مصاحبه می‌کنیم توی تهران، اونایی که از مصاحبه دوم هم قبول شدن 1 الی 3 نفر رو می‌ریم اسلواکی ان جی ار ساوشن. اس کی یا همون اسلوک بود،می‌تونی به سایت ما مراجعه کنید و همه اطلاعات درباره شرکت ما و همچنین کارای ما رو ببینی، گفت من 2 ماه بعد بیایم ایران و اینجوری با شما مصاحبه خواهد کرد". 
 

تهران آوریل 2010
 
"متی" وارد ایران می‌شود و روی سوژه‌های خود متمرکز می‌شود، سوژه‌های که قرار است آنها را تست کرده و پس از تایید آنها را به "استیو لوگانو" افسر آمریکایی معرفی کند. 
 
"متی والوک" در ادامه می‌افزاید: "برای رد گم کردن چند بار به الف.ش گفتم فقط تو مورد تائيد ما نیستی و قرار  که با چند نفر دیگر هم ارتباط برقرار کنیم، اما به این نتیجه رسیده بودم که وعده‌های مالی و تحصیلی که به اون داده بودیم خیلی روی او تاثیر گذاشته بود و این موضوع یک پوئن مثبت برای ما بود، چرا که حالا می‌توانستم او را به لوگانو معرفی کنم".
 
"متی والوک" در ادامه می‌گوید:"فقط به فکرم این بود که می‌تونیم در واقع همکاری، اگه من رو انتخاب بکنند می‌تونم ادامه تحصیل بدم، می‌تونم کاری کنم، پول خوبی در بیاورم، به این مسائل فقط فکرم مشغول بود، ایشون بعدا یک تستی به من داد، تست هوش بود، تست هوش ریاضی بود، کاملا اشکال ریاضی بود، گفت 20 دقیقه وقت داری اینو پر کنی و توی این بیست دقیقه با مترجم من رفت پایین، گفت ما میریم خیابان قدم بزنیم برگردیم، رفتن و درست سر 20 دقیقه اومد و اون تست هوش رو از من گرفت، از من تشکر کرد، گفت من این نتایج رو می‌برم به اسلواکی و در اسلواکی من اینها رو در واقع با کارفرما در میان می‌گذارم اگر شما یکی از موارد باشید به شمار خبر میدم، دعوتنامه می‌فرستیم، تشریف بیارین".
 
"متی" به اسلواکی باز می‌گردد تا این خبر خوش را به استیو لوگانو اطلاع دهد، اما وی تماس‌های او را پاسخ نداده و پس از مدتی با ایمیلی به وی دستور راه‌اندازی سایتی جدید با عنوان "یونیک سالوکشن را می‌دهد تا فاز دوم پروژه شناسایی سوژه‌های تایید شده کلید بخورد. 
 
"متی والوک" در این رابطه می‌افزاید:"لوگانو اسم یک استاد دانشگاه ایرانی را به من داد و گفت از طریق عاملی که پیداش کردم باهاش ارتباط بگیرم، اون هم به سرعت".
 
این فرد یکی از پژوهشگرانی است که ابتدا فریب وعده‌های متی والوک جاسوسی اعزامی CIA را می‌خورد اما با روشنگری‌های به هنگام و توجيه‌اش نسبت به دامی که قرار بود در آن گرفتار شود به موقع از این راه باز می‌گردد. 
 
پژوهشگر مذکور خود در این زمینه می‌گوید: "اواخر سال 90 ایمیلی از طرف "متی" نماینده شرکت یونیک سالوشن برای همکاری دریافت کردم، بعداز چند بار تماس ایمیلی و تلفنی قرار شد در کشور اسلواکی با همدیگر قرار مصاحبه داشته باشیم، اولش اعتماد نکردم چون طرف خارجی بود، معلوم نبود و چکاره‌س، بعدها "متی" از طریق فردی که توی تهران مقیم بود دوباره با من تماس گرفت که این بار اعتماد کردم چون این فکر کردم شرکت سالوشن یک شرکت معتبر و توی تهران نمایندگی دارد".
 
الف.ش ادامه می‌دهد: " این آقای "متی" سریعا برگشت جواب داد توی ایمیل به من که یکی از این نفرات رو ما روزمه‌شو رو همونطور که می‌دونید تو رو پیدا کرده بودید و ایشون به نظر ما گزینه مناسبیه، ما باهاش در ارتباط بودیم و اولش تمایل نشون داد که بیاد ولی با توجه به اینکه من یک اتفاق ورشی برام افتاد و 3 ماه توی بیمارستان خوابیدم ارتباطم قطع شد الان هر چقدر زنگ می‌زنم یا اینکه در واقع ایمیل می‌زنم جواب نمیده، ببین می‌تونی اینو برای ما هندل کنی، این خیلی مهم برای سرمایه‌گذاری که بیاد در واقع اسلواکی، میتونی باهاش صحبت کنی، توضیح بدی این پروژه، یه پروژه بین‌المللی پژوهشی هیچ مشکلی نداره و ایشون فقط میان در واقع تو اسلواکی، ما هزینه‌هاشو میدیم، ویزاشو میدیم، دعوتنامه، همه کاراشو انجام می‌دیم بعد بابت این کار حق و حقوقی هم بهشون می‌دیم".
 
براتسلیوا-اسلواکی سپتامبر 2011
 
 "متی" در ادامه توضیح می‌دهد: "پس از برگشتن من به اسلواکی لوگانو با من سریعا تماس گرفت و گفت براتسلیوا جای خوبی نسبت، باید جلسه توی اتریش برگزار شود."
 
پژوهشگر فریب خورده ادامه می‌دهد: " اوایل سال 90 رفتم اسلواکی، اونجا بود که برای اولین بار با این‌ها ملاقات کردم نمی‌دونستم، اما مثل اینکه "متی" با افسر اطلاعاتی آمریکا که اسمش لوگانو بود قرار گذاشته بودند که محل ملاقات را از براتسلیوا به وین نقل بدهند نهایتا من و "متی" و اون افسر اطلاعاتی آمریکا در وین همدیگر رو ملاقات کردید."
 
کار آنها منحصرا تکنولوژی صنایع غذایی نبود، آنها کم کم از این طریق سعی داشتند که راه را برای ورود به عرصه علمی ایران باز کرده و در ادامه با دانشمندان و پژوهشگران هسته‌ای کشور نیز ارتباط بگیرند".
 
"متی" اینگونه توضیح می‌دهد: "بعد از برگزاری موفق این جلسات در وین لوگانو افسر ارشد اطلاعاتی آمریکا به من گفت با دو تا استادهای دانشگاه ایران که در دانشگاه‌های مهمی تدریس می‌کنند ارتباط بگیرم. این دو نفر در پروژه‌های هسته‌ای ایران هم فعال بودند."
 
و در ادامه پژوهشگر مورد نظر می‌افزاید:" اون افسر اطلاعاتی به من گفت که شرکتی که در آن کار می‌کند به دنبال استخدام متخصص‌های ایرانی در حوزه‌های مختلف فنی است، می‌خواد که آنها را در پروژه‌های بهداشتی و صنایع غذایی استفاده کند، از من خواستند که من به متخصصان ایرانی در حوزه‌های مکانیک را شناسایی کنیم اطلاعات مربوط به تلفن- ایمیل-موفقیت شغلی، رزومه‌های کاریشان مراجعه کنم این اطلاعات را به متی بدهم،قرار بود این افراد را انتخاب کند لیست نهایی را به من بدهد تا من هم با اون‌ها ارتباط اولیه برقرار کنم، همین که یک جلسه‌ای رو بگذارم تا این افراد ایرانی با متی با همدیگر یک ملاقاتی داشته باشند".
 
رابط "متی" و پژوهشگر می‌گوید: " گفت که اصلا نمی‌خواد با کسی صحبت کنی، بذار من بیام ایران، خودم میام ایران مشخص می‌کنم، توی آگوست یعنی توی شهریورماه، تو رو آموزش می‌دم که چه جوری مصاحبه کنی، تیم تو تشکیل بدی آقای ... فقط به عنوان یه محقق باشه کار کنه".
 
پژوهشگر فريب‌خورده می‌افزاید: "لوگانو افسر اطلاعاتی آمریکا در این جلسه 4 تا اسم از متخصصان ایرانی را به من داد که برای شروع با آنها ارتباط بگیرم. یکی‌شان پرسنل سازمان انرژی اتمی بود، 3 تای دیگه هم  در پروژه‌های نظامی و هسته‌ای مشغول بودند وقتی به ایران اومد در لابی یکی از هتل‌ها ما همدیگر و دیدیم، بعد از آن بود که نیروهای وزارت اطلاعات با من در ارتباط گرفتند طی صحبت‌های که شد من تازه اونجا بود که فهمیدم ماموریت واقعی اون افراد چی است".
 
"متی‌" ادامه می‌دهد: "استیو لوگانو در دیدار آخر که قرار بود و بعدش من به ایران برگردم پرسشنامه‌‌ای را به زبان فارسی و انگلیسی به من داد و گفت حتما باید این پرسشنامه‌ها پر شونو حتما برای او ارسال بکنم، لوگانو بعد از این ماجرا مرا به هنری افسر اطلاعاتی که متمرکز روی برنامه هسته‌ای ایران بود معرفی کرد، من هم قرار بود اطلاعات را به او بدهم،رفتار هنری با استیو خیلی فرق می‌کرد، صحبت‌های او آشکارا نشان می‌داد که اون قصد حذف فیزیکی بعضی از دانشمندان ایرانی را دارد و یا حداقل می‌خواهد موقعیت کاری و اجتماعی آنها را به خطر بیندازد، هنری حتی گاهی حرف از ترور دانشمندان ایرانی هم می‌زد."
 
17 آگوست 2012 "متي" با پرواز دوبی به تهران می‌آید اما این اقامت با اقامت‌های قبلی‌اش در تهران فرق دارد، چرا که حالا سربازان گمنام امام زمان(عج) که مدت‌ها تحرکاتی این چنینی را زیر نظر داشته‌اند مستقيما او و ملاقات‌هایش را مورد رهگیری قرار می‌دهند."
 
الف.ش تصریح می‌کند: "یکی از مطالبی که دوباره شک کردم این بود که من وقتی فهمیدم که هیچ پروژه‌ای نداره این آدم و درواقع دنبال مصاحبه با یک سری افراد و درست کردن تیم بدون پروژه است احساس کردم که این کارش اصلا یک کار علمی نیست، و کار فراعلمی دارد انجام می‌دهد و دنبال یکسری مقاصد دیگری هستش، بهش پیشنهاد دادم خب آقا اصلا می‌خوای کار کنیم با هم !!! بیا با هم یک شرکت بزنیم شرکت بازرگاني بزنیم که اصلا استقبال نکرد، یعنی من دیدم که اصلا از این همه، یعنی من متوجه شده بودم که این در واقع اصلا نمی‌خواهد کار کنه!!!یا کاری اصلا وجود نداره یا دنبال یکسری اهداف دیگه‌ايه و همچنین از مدل رفتارش و مدل صحبت‌هایش و اینکه همیشه مثل اینکه یک ترسی در وجودش بود من احساس کردم که این آدم‌ می‌تونه جاسوس سرويس‌هايي برای اطلاعاتی باشد، که به علیه کشورمان دارن کار می‌کنند، و وابسته به جایی باشد مثلا  CIA یا جاهای دیگه سرویس‌های جاسوسی جاهای دیگه متصل است به این‌ها باشد که دیگه تصمیم‌ گرفته بودم که بعد از اینکه رفت هیچگونه همکاری باهاش نداشته  باشم. چون احساس کردم ... نمی‌خواد باهاش همکاری کنه".
 
حالا دیگر پایان راه این جاسوس چشم آبی فرا رسیده، "متی" که قراره شامی را در یکی از هتل‌های تهران با الف.ش و پژوهشگر دانشگاهی کشورمان  می‌گذارد تا بتواند آخرین دستوار استیون لوگانو افسر اطلاعاتی CIA را در پوشش سوالاتی علمی با آنها در میان بگذارد یا حضور به موقع سربازان گمنام امام زمان(عج) مواجه شد و نقشه‌اش ناکام ماند."
 
پژوهشگر دانشگاه كشورمان می‌افزاید:" وقتی به ایران اومد در لابی یکی از هتل‌های تهران ما همدیگرو دیدیم بعد از اون بود که نیروهای وزارت اطلاعات با من ارتباط گرفتند و طی صحبت‌هایی که شد من از ماهیت واقعی اون افراد مطلع شدم".
 
 "متی والوک" خود اینگونه توصيف می‌کند:"منتظر شام بودم که در اتاق به صدا دراومد، درو که باز کردم نماینده سرویس اطلاعاتی ایران رو دیدم که تقریبا تمام ماجرا را می‌دونست و من با دیدن این صحنه چاره‌ای جز تسلیم و  اعتراف نداشتم".
 
پژوهشگر تکمیل می‌کند: "خدا رو شکر می‌کنم که این نقشه‌ها نقش بر آب شد و این‌ها نتوانستند بدهد نشان برسند، الان که دارم به اون روزها به اون جلسات، روزهای که داشتم و صحبت‌ها فکر می‌کنم تازه دارم متوجه می‌شود که چطور در یک جاسوس‌بازی آمریکایی گرفتار می‌شوم، خدا را شکر می‌کنم که اون نقشه‌ها به جایی نرسید و اون‌ها نتوانستند به هدفشون برسند".
 
"متی" با ابراز ندامت تاکید می‌کند: "من می‌دانم که به وسیله فعالیتم موقعیت برخی از ایرانی‌ها را به خطر انداختم و برای این کار هم بسیار متاسفم چرا که کورکورانه به ماموران سیا اعتماد کردم و تا به خودم اومدم دیدم من هم یک عامل اطلاعاتی شدم که دارم برای آنها کار می‌کنم من خیلی متاسفم و امیدوارم با اطلاعاتی که در اختیار وزارت اطلاعات ایران قرار دادم مانع فعالیت دوباره خرابکارانه آمریکا علیه مردم ایران باشم".
 
و اما کلام آخر جاسوس اعزامی سیا به ایران پس از ماه‌ها جاسوسی این است:" من از ملت ایران واقعا عذر می‌خواهم".
 
این تهدید و شیوه جدید جاسوسی غرب بر ضد کشور با هوشیاری قشر دانشگاهی کشور و عملکرد به موقع وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران خنثي مي‌شود. 
 
 اما لازم به ذکر است پژوهشگران و دانشمندان متعهد میهنمان در برخورد با این دست از ارتباطات مشکوک در اولین فرصت موارد را با افراد امین دستگاه اطلاعاتی در میان بگذارند. 
 
 
 
منبع : باشگاه خبرنگاران 

 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد
پيوندها